کلاسای خالی، روزای کسالتبار... قرار بود اینم یه تعطیلات تابستونهی معمولی عین همهی تابستونای دیگه باشه، ولی یهویی مدرسه شروع میکنه که به بعد دیگهای کشیده بشه و 36 تا از پسر و دخترایی که اونجا موندن، ناگهان متوجه قدرتهای ماوراییشون میشن. میون گرداب سؤالاتی که یکی بعد از دیگری به ذهن میرسه... جنگ بقا تو اون دنیای فراطبیعی آغاز میشه...
در آینده ای نسبتا نزدیک، یک تکنولوژی نوآورانه ظهور کرده است. در شبکه های اجتماعی، شایعات در مورد پدیده های عجیب و غریب که اصالت آن ناشناخته است، به عنوان
خانواده روکورو یک خاندان جن گیر هستند کسانی که کگاره های شیطانی رو از بین می برند ، ولی اون حاظره خواننده یا فوتبالیست بشه اما جن گیر نباشه ، اما همه چیز برای اون تغییر می کنه زمانی که یک جن گیر قدرتمند به نام بینیو در برابرش ضاهر میشه و روکورو احساس می کنه قلبش پر از آتش رقابت شده تصمیم می گیره از استعداد طبیعی خودش استفاده کنه و اون رو شکست بده ، ولی اوضاع از این هم پیچیده تر میشه وقتی از طرف جامعه جن گیر ها لقب ” ستاره های دوقلوی جنگیری ” رو در یافت می کنند و بهشون گفته میشه برای آزاد کردن قدرت نهایی خودشون و پاک کردن کگاره های شیطانی از سرتاسر جهان باید با هم ازدواج کنند
سث جادوگری مشتاق از منطقه تپه پامپو است. مثل همه جادوگرها، او آلوده شده است. یکی از معدود موجوداتی که پس دیدن نمِسیس (موجوداتی که از آسمان سقوط کرده و همه چیز را آلوده و از بین میبرند). با توجه به این که آنها تاثیری روی سث ندارند، او میخواهد شکارچی شده و با نمسیسها بجنگد. ولی این تنها اول ماجراست، سث میخواهد که وارد ماجرایی شود که فراتر از یک شکار ساده هیولاست. او میخواهد ریدینت را پیدا کند، منشا احتمالی نمسیسها. به کمک عدهای دیگر از جادوگرها، او دنیا را به دنبال ریدینت سفر میکند.
پنج سال قبل، موساشی و دوستش کویجیرو کانهماکی به هم قولی دادند، که وقتی بزرگ شدند هر دو سامورایی بشوند، گروهی تشکیل داده و به شکار اهریمنان بپردازند. اما از آن زمان خیلی چیز ها عوض شده. در جامعه ای که اکنون اهریمنان را ستایش و پرستش میکند، سامورایی ها مطرود و منفور هستند. موساشی که با ترس آرزوی سامورایی شدن خود را پنهان کرده، در حالی که بعنوان یک معدنچی در این جامعه زندگی میکند، مهارت های شمشیرزنی خود را نیز مخفیانه بهبود می بخشد. در این میان، کویجیرو با وجود این که از نسل سامورایی هاست، از خیر قول میان خود و دوست دیرینش می گذرد. با این حال دیدگاه اون بعد نجات دادن موساشی از یک حادثهٔ مرگبار تغییر میکند. هرچند هنوز درگیر این موضوع است، کویجیرو به امید کشف احساس واقعی اش، به همراه موساشی عازم سفری می شود. این دو بدون آنکه بدانند این دنیای ناشناختهٔ اهریمن کشی چه برای آنها چه در چنته دارد، با سر وارد آن میشوند. حال سوار بر مرکب های آهنین، این قهرمانان پانزده ساله تصمیم دارند که آوازهٔ تباه شدهٔ سامورایی ها را پاک کرده و دنیا را از شیاطین پاک کنند.
داستان این سری، یک دهه پس از محبوبیت فوتسال در سطح جهان اتفاق میافته. شخصیت اصلی این مجموعه، یاماتو هارو، مسابقات قهرمانی رده سنی زیر هجده سالهها رو تماشا میکنه و توسط یه بازیکن ژاپنی به نام تِنوجی توکیناری تحت تاثیر قرار گرفته. اون با هدف تبدیل شدن به بازیکنی مثل تنوجی، به تیم فوتسال دبیرستان کویو ملحق میشه. اونجا دوستانی پیدا میکنه و با همدیگه، به مصاف حریفهاشون میرن.
جزیرهای مصنوعی در خلیج توکیو-Kyokutou Houreigai Tokubetsu Chiku (منطقه ویژه خاور دور)، که معمولاً به عنوان 24 ku (بخش 24) شناخته میشود. دوستان دوران کودکی، ران، کوکی و شوتا که در آنجا به دنیا آمده و بزرگ بودند و پیشینههای خانوادگی، سرگرمیها و شخصیتهای متفاوتی داشتند، اما همیشه با هم بودند. با این حال، رابطه آنها به شدت در پی یک حادثه خاص تغییر می کند. در اولین یادبود سالگرد حادثه، سه دوست دوباره همدیگر را ملاقات میکنند و تلفنهایشان همزمان شروع به زنگ زدن میکند. تماس تلفنی از طرف یک دوست ظاهراً مرده است که از آنها می خواهد 'آینده' را انتخاب کنند. این سه نفر سعی خواهند کرد از بخش 24 مورد علاقه خود و آینده مردم آن به روش خود محافظت کنند.
در انیمه سلول ها در حال کار یک گلبول قرمز تازه وارد فقط می خواهد کار خودش را انجام دهد. او با یک گلبول سفید ملاقات می کند و متوجه می شود که چیزهای زیادی باید یاد بگیرد و...
«میرای کاکِهاشی» جوان، بعد از وفات والدینش در کنار یکی از خویشاوندانی که رفتار نامناسبی با او دارند زندگی میکند. از آن موقع افسرده شده بود و در شب فارغ التحصیلیش از مدرسه اقدام به خودکشی میکند، اما ناگهان توسط دختری با بالهای سفید نجات پیدا میکند. دخترک خود را به عنوان فرشتهای معرفی میکند که میخواهد شادی را به زندگی او، از طریق اهدای قدرتی عظیم و انتخاب به عنوان یکی از جانشینان خدا اعطا کند. و برای رسیدن به آن منصب باید ۱۲ کاندید را در ۹۹۹ روز شکست دهد.
در آینده ای نزدیک، جایی که انسانها توسط ویروسی انگلی به نام Gastrea شکست خوردن، با نامیدی درون منطقه کوچکی همه با هم وحشتزده به زندگی خودشون ادامه میدن. دنیایی که درون تاریکی حبس شده … چندی نمیگذره که “بچههای نفرین شده” از راه میرسند و به وجود میان. بچههایی که با ویروس Gastrea متولد شدن و بخاطر همین موضوع، دارای قدرتهای ماورا انسانی هستند. Rentaro پسریـه که در نزدیکی توکیو عضوی از گروه “امنیت شهری” ـه؛ سازمانی که برای مبارزه با Gastrea تشکیل شده و همیشه ماموریتهای خطرناکی رو به دست میگیرند. همکارش، دختری به نام Enju ـه که با هم با در دست داشتن قدرتهای خاصشون مبارزه میکنند. روزی این دو، ماموریت ویژه ای از طرف دولت دریافت میکنند. ماموریت مخفی برای جلوگیری از ویرانی توکیو.
“به ملکه Dekim خوش آمدید” این ها اولین کلمات مسئول باری هستند که با موهای سفید و نگاه سرد خودش دو مهمون ک هنوز برای شما هویتشون آشکار نشده به مسابقه ی مرگ دعوت می کنه. مسابقه ای برای رسیدن به تعادل یک طرف این مبارزه نجات و یک طرف دیگه مرگ انتظار دو مهمان را میکشه و تنها کاری که شما باید انجام بدید اینه که منتظر قضاوت نهایی Dekim باشید…
رِیجی موکودُری که قراره بزودی به دانشگاه بره، ۲ سال پس از عرضهی اولین بازی کامل VRMMO که قابلیت شبیهسازی کامل حواس پنجگانه رو داره، این بازی رو میخواد تجربه کنه. با کمی کمک از طرف برادر با تجربهش و همکارش، اِمبریو، رِیجی ماجراجوی جدیدی رو در این دنیا آغاز میکنه. چه چیزی در این دنیای پر از احتمال و شبیه واقعیت انتظار اون رو میکشه؟ با رِیجی همراه باشید تا اسرار این دنیا را اکتشاف کنیم.
زمانی خونآشامی به نام ونیتاس زندگی میکرد، که به علت متولد شدن زیر نور ماه آبی، مورد تنفر همنوعان خود بود، درحالیکه بیشترشان در شبی با ماه خونین رنگ به دنیا میآیند.غرق در ترس و تنهایی کتابی نوشت تحت عنوان «کتاب ونتیس»، یک گریمور نفرین شده، به امید اینکه این کتاب یه روز انتقامش رو از همه خونآشام ها بگیره. ونیتاس نو کارته نوئه رو دنبال میکنه، مرد جوانی که در قرن نوزدهم به صورت هوایی سفر میکنه به پاریس و هدفی در ذهن داره که اون پیدا کردن کتاب ونیتاسـه. حمله ناگهانی یک خونآشامباعث میشه تا ونیتاس مرموز بر بخوره، دکتری متخصص خونآشامها که، انسان معمولی بودنش بیشتر از هر چیز برای نوئه جای تعجب داشت. یک دکتر مرموز که هم نام هم نوشتههای بدنام ونیتاس رو به ارث برده و از گریمور برای درمان بیمار هاش استفاده میکنه، ولی پشت این رفتار مهربانانهش نیت نسبتا شیطانیتری وجود داره...
یک ویروس مرگبار که 99.9% مردهای زمین رو از بین برده. میزوهارا ریتو در طول 5 سال گذشته در خواب کرایوژنیکی بوده و تاچیبانا اریسا، دختر رویاهاش، رو تنها گذاشته. وقتی ریتو از خواب سرماییش بیدار میشه وارد یک دنیای عجیب از لحاظ...
این داستان “جنگ های گل رز” که در قرون وسطا رخ داد را به تصویر می کشد . نبردی خونین بین رزهای سفید یورک و رزهای سرخ لنستر بر سر پادشاهی انگلستان. ریچارد پسر سوم خانواده یورک با رازی بزرگ متولد می شود.او هم مرد است و هم زن، ریچارد که خود را به خاطر دوجنسه بودنش نفرین شده می داند، و بااینکه کشتی سرنوشتش شکسته و متلاشی است اما بازهم سعی دارد دل به دریایی طوفانی و پر تلاطم بزند. داستانی فانتزی و تاریک که از دارم های تاریخی ” هنری ششـم” و “ریچارد سوم” شکسپر اقتباس شده است.
مبارزه بر سر رسیدن به عنوان قهرمانی مسابقات پینگ پونگ کشوری! مبارزهی یک به یک بازیکنهای پینگ پونگ برای رسیدن به قهرمانی. “ماکوتو سوکیموتو” (با اسم مستعار “اسمایل” به معنی لبخند) یک دانشآموز دبیرستانی است که از زمان بچگی با یک فرد پر سروصدا و با انرژی به نام “هوشینو” (با اسم مستعار پِکو) دوست بوده. هر دو نفر آنها در یک باشگاه تنیس روی میز محلی عضو و هر دو دارای استعداد ذاتی در این ورزش هستند. هر چند که “اسمایل” معمولا در برابر “پکو” پیروز میشود. مربی باشگاه هم به استعداد اسمایل پی برده و سعی دارد تا او پیشرفت کند.
"اوکابه رینتارو" به همراه همکاران خود در آزمایشگاه بر روی یک دستگاه مایکرو ویو که می تواند پیامها را به زمان گذشته ارسال کند کار می کنند. آنها بدون اینکه دستگیر شوند تلاش می کنند با استفاده از دستگاه سازمان شیطانی "سرن" و نقشه های آنها را متوقف سازند...
«هیوری»، دختری جوانیست که لذت ماهیگیری را از پدر مرحومش آموخت. در یکی از روزها تصمیم میگیرد به تنهایی راهی دریا شود و به هیچ عنوان انتظار ملاقات با یک دختر را در آن اقیانوس پهناور نداشت. «کوهارو» و «هیوری» پس از ملاقات شروع به صید و پختن میکنند و در همان حین، «کوهارو» به این پی برد که دلیل حقیقی سفر کردن «هیوری» به دریا، تردیدش در ملاقات با خانواده جدید بود و سپس...