سرآغازهایی در سرزمینهای آشنا. کینا کاگامی بعد از حادثهی وحشتناکی که زندگی که او را در حالت وخیمی قرار داد، تنها راهی که برای زندگی پیش رویش بود، در دنیای مجازی جهان لیدیل قرار داشت. وقتی در بدن آواتاری که داخل بازی داشت، بیدار میشود، کِینا که نامش هم اکنون به ساینا تغییر پیدا کرده است، نگرانیهایی که در زندگی قدیمی خود داشته است را دیگر فراموش کردهاست. اما دنیای لیدیل، مثل همان دنیایی نبود که خودش میشناخت...
«مریخ؛ سرخ» در سال 1923 اتفاق میفتد، در دوره ای که خون آشام ها مدتی است وجود دارند. اما کنون شمار آن ها درحال افزایش است و منبع اسرارآمیزی از خون مصنوعی که آسکرا نامیده میشود نیز از ناکجا پدیدار شده است. دولت ژاپن در آن سو «کد صفر» را ایجاد کرد، هنگی از ارتش با مسئولیت رویارویی با نیروهای خون آشام ها. و برای ردیابی خون آشام ها، چه راهی بهتر از استفاده از خودشان؟ تاسیس شده توسط سرگرد فرمانده ناکاجیما، این هنگ که پیش از این مسئول جنگ اطلاعات بوده، حال موظف به رویارویی با بحران خون آشام ها میشود.
در آینده ای نزدیک، این امکان بوجود اومده تا وضعیت روانی و شخصیت انسان ها قابل اندازه گیری و در قالب اعداد و ارقام قابل بیان باشه. به این اندازه گیری در اصطلاح، “روان-گذر” (Psycho-pass) گفته میشه. یکی از مهمترین معیار های این اندازه گیری، فاکتوری به نام “ضریب جُرم” هست. این فاکتور نشون دهنده ی اینه که هر فرد چقدر تمایل و اشتیاق برای ارتکاب جرم و جنایت، در ذات خودش داره و حکومت این دنیا، از این فاکتور برای قضاوت در مورد مجرمین استفاده میکنه. کسانی که “ضریب جرم” بالایی داشته باشند خطرات بالقوه ی جامعه هستند و باید حذف بشن، حتی اگر جرمی مرتکب نشده باشند!
داستان کارتون درباره دختر جوانی به نام لوسی است که خانوادهاش تصمیم میگیرند از انگلستان به استرالیا سفر کنند. آنها تصمیم دارند به استرالیا مهاجرت کرده و در آنجا مزرعهای بر پا کنند و به کشاورزی مشغول شوند. در طول سفر لوسی و خانوادهاش با مشکلاتی گوناگونی روبرو می شوند ولی در کنار همه مشکلات، این سفر هیجاناتی را هم برای آنها به همراه دارد و …
پس از آخرالزمان، بادی طاعون مانند در سراسر گسترهی خشک و بی روح و شنیِ ژاپن میوزد. همانطور که باد به طور یکسان همه موجودات زنده و غیرزنده را جارو میکند، زنگار (نوعی قارچ) تنها چیزی است که در پی آن باقی میماند. اعتقاد بر این است که عامل وضعیت فاجعه بار جهان، هاگ قارچها میباشد. بیسکو آکابوشی، معروف به
مانو یوکیترو محصل سال دوم راهنماییه میباشد . اون پسریست که در پیدا کردن دوست مشکل دارد و دوست پیدا کردن برایش سخت میباشد . او فکر می کند که خودش فقط یک تماشاگر است و تمام اتفاقات رو زانه رو در قسمت یادداشت های دفتر تلفنش ثبت میکند . اون از تنهایی رنج میبرد پس در ذهن خود یک دوست رو خلق میکنه به نام
داستان حول محور میناتو کیومیزو میچرخه... یه پسر که بعد از ماجرایی که تو زمستون سال سوم راهنمایی براش پیش اومده، دست از واترپلو بازیکردن کشیده. بعد از اینکه وارد دبیرستان میشه، قول میده و تصمیم میگیره که دوباره واترپلو رو امتحان کنه و با دوستاش به تیم دبیرستان ملحق میشه. اگرچه تیم جدید میون راه به مشکلاتی بر میخوره و ...
تاتسویا یوگوشی، دانش آموز دبیرستانی سال اولی، ستاره ی سابق تیم فوتبال پایه راهنمایی که از ورزش بدش میاد، دعوتنامه ای با مضمون پیوستن به باشگاه کابادی به دستش میرسه. اولش همه چیزو به مسخره میگیره اما بعد از دیدن یه مسابقه ی جنون آمیز مشابه ورزشهای رزمی تو یه جلسه تمرین، بهش علاقمند میشه.
کیمیزوکا کیمیهیکو آدمیه که همش مکافات براش درست میشه. پس وقتی پرواز با هواپیمای عادیش یهو وارد وضعیت اضطراری میشه و نیازمند اینه که یک کارآگاه سوار هواپیما باشه جای تعجبی نداره. متأسفانه، تلاشش برای اجتناب از دردسر توسط دختری که موهای نقره ای داره و اسم رمزش سیستاست از بین میره...
سندباد و دوستش علی بابا با هم راهی سفر های ماجراجویانه ی خودشون به شاهزاده خانم زیبایی میرسند که به خاطر مکر وزیر خیانت کار باید با اون ازدواج کنه و سندباد وقتی این موضوع رو میفهمه تمامی سعی و تلاشش رو برای نجات شاهزاده خانم انجام میده در این راه اون سختی های زیاد مثل نبرد با پرنده ی غول پیکر و محافظت از الماس را تجربه میکنه!
“هیناتا شویو” پس از دیدن یک مسابقهی والیبال با هدف دستیابی به لقب “غول کوچک” به تیم مدرسه راهنمایی خودش میپیوندد. بعد از پیدا کردن اعضای جدید، آنها راهی یک تورنمنت میشوند که در آنجا با یک تیم قدرتمند که عضوی به نام “کاگیاما توبیو” ملقب به “پادشاه میدان بازی بالا” این تیم را همراهی میکند، روبهرو میشوند و…
جان بولت گروهی از افراد شرور را برای انجام یک سرقت نهایی استخدام می کند. هدفشان هم یک رییس جنایتکار، پر قدرت و بی رحم است. مو لای درز برنامه شان نمی رود.
Rurouni Kenshin که در شمشیرزنی نابغه بود در دوران جوانی با دیدن کشتار مردم در انقلاب ژاپن تصمیم میگیره که برای کمک به پایان شورش ها وارد این نبردها بشه، کنشین با هنر رزمی خودش بسیاری از سرکرده های گروه ها رو میکشه اما نمیتونه از کشتارها و شورش ها کم کنه، تا این که شبی مردی بیگناه رو به قتل میرسونه و سر همین قضیه و انتقام گیری نامزد اون مرد دچار نفرین میشه و زخمی به شکل ضربدر بر روی صورت اون نقش می بنده که درمان پذیر نیست. بعد از اون ماجرا کنشین شمشیر خودش رو برعکس میکنه و با خودش عهد میکنه دیگه کسی رو نکشه، بعد از چند سال شورش تمام میشه در این دوران اتفاقاتی میافته که کنشین مجبور میشه دوباره وارد میدان های نبرد بشه، اما این بار به شیوه ای جدید یعنی …
یک گراز دریایی چهل و یک ساله به نام اودوکاوا که مسافران را با تاکسی خود به نقاط مختلف شهر توکیو منتقل میکند ، در پی رویداد هایی غیر منتظره ، درگیر ماجراهایی اسرارآمیز میشود که اغلب با خشونت همراه است و…
داستان دربارهٔ پسری 18 ساله به نام کانکی است که با دختری به نام ریزه که هر دو همسن هستند و در خواندن کتاب با یکدیگر تفاهم دارند، در کافهای که معمولاً به آنجا میرود آشنا میشود. کانکی غافل از اینکه ریزه یک غول (موجودات مرموزی شبیه به انسان که در پی شکار و خوردن گوشت انسانها هستند) است مورد حمله او قرار میگیرد، اما در پی ناباوری کانکی جان سالم بدر میبرد و به شدت مجروح میشود. پس از انتقال کانکی به بیمارستان، از آن غول بر روی او پیوند اعضا انجام میگیرد. پس از به هوش آمدن، کانکی در مییابد که خود او نیز تبدیل به یک نیمهانسان/نیمهغول شده و در دنیایی که دیگر انسانها در بالاترین زنجیره غذایی قرار ندارند گرفتار میشود. در واقع تنها ماده غذایی که غولها میتوانند از آن تغذیه کنند گوشت انسان است و خوراک انسانها برای آنها به شدت زننده و غیرقابل تحمل است. غولها در صورت مصرف غذای انسان در شرایط اضطراری بیمار میشوند. تنها ماده خوراکی مشترک بین غولها و انسانها قهوه است. در ادامه کانکی به استخدام در کافی شاپ مذکور با نام آنتیک در میآید، و تلاش میکند جایی در میان دنیای غولها پیدا کرده و بتواند صلحی میان غولها و انسانها و درک متقابلی پدید آورد. اما در میان راه فشارها، شکستها و شکنجهها او را به اهدافی دیگر میکشاند.
دوازده سال قبل از شروع داستان، روباهی شرور و قدرتمند با ۹ دم به نام کیوبی به دهکده ی کونوها حمله میکند. هوکاگه چهارم با استفاده از یک طلسم قوی و با قربانی کردن خود موفق میشود کیوبی را داخل بدن ناروتوی تازه بهدنیا آمده زندانی کند.ناروتو پسری یتیم است و اکثر مردم دهکده ی کونوها او را همان کیوبی میبینند و از او متنفر هستند. بنا به فرمان هوکاگه ی سوم هیچکس حق ندارد در مورد وقایع رخداده مرتبط با حمله کیوبی حرفی بزند؛ برای همین همسالان ناروتو چیزی در این مورد نمیدانند. با این وجود بهعلت رفتار بزرگسالان و تأثیر این رفتار تنفرآمیز بر روی فرزندانشان، ناروتو دوران کودکی خود را بدون هرگونه رابطه ی صمیمانه و دوستی سپری میکند. نتیجه این که ناروتو برای جلب توجه دست به انواع شیطنت و خرابکاری میزند.در آغاز ناروتو بدترین شاگرد مدرسه ی نینجاها است اما با تلاش زیاد قدرتهای خودش را افزایش میدهد و بالاخره فارغ التحصیل میشود. پس از فارغ التحصیلی، نینجاهای مبتدی به گروههای سه نفره تقسیم میشوند. ناروتو نیز به همراه ساسوکه اوچیها (بهترین شاگرد مدرسه) و ساکورا هارونو (که ناروتو به او علاقهمند است) در یک گروه قرار میگیرند. تربیت آنها را هم کاکاشی هاتاکه یکی از بهترین نینجاهای کونوها (که همیشه ماسکی بر صورت دارد) به عهده میگیرد...
این انیمه داستان سرزمینی شگفت انگیز و خارق العاده ای به نام گیربالت را روایت میکند که ما را به یک سفر فراموش نشدنی میبرد. این سریال داستان دو دوست صمیمی به نام های اس ای ام و کلبی را به تصویر میکشد که برای به دست آوردن هدفی والاتر باهم متحد و یکپارچه میشوند تا قدرت شان دو چندان شود. اما …
خون آشامی به نام الوکارد، همراه با اربابش اینتگرا هلسینگ و محافظ او سراس ویکتوریا، تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا کشور انگلستان را از گزند ارتش آلمان نازی در امان نگه دارد و…